زان پيش که بودها نبودست

شاعر : عطار

بود تو ز ما جدا نبودستزان پيش که بودها نبودست
کي بود که بود ما نبودستچون بود تو بود بود ما بود
موقوف تو بد چرا نبودستگر بود تو بود بود ما ني
نه آب و نه گل هوا نبودستما بر در تو چو خاک بوديم
زان پيش که حرف لا نبودستدر صدر محبتت نشانديم
پر شد همه جا و جا نبودستدرياي تو جوش سر برآورد
جز درد تو به دوا نبودستعطار ضعيف را دل ريش